Wings of Desire :-)
19.7.05
دلم نيومد
  • رو در
  • نبينيد . فوق العاده است .

    ...
    Nazanin
    از شما می پرسم
    ...
    به نظر شما ، درد مشترکی ميان همه ی آدم ها ، در سراسر دنيا وجود دارد ؟! و اگر بله ، آن چيست ؟
    18.7.05
    "Contrariwise" , continued Tweedledee , "if it was so , it might be ; and if it were so , it would be ; but as it isn`t , it ain`t . That`s logic."

    Lewis Carrol , Alice`s Adventures in Wonderland , 1865
    16.7.05
    دکتر مبشّر ، نماينده ی آژانس فضايی اروپا در ناسا به نقل از اينشتاين در باب درک خود از کيهان می گويد :
    فهم قابل فهم بودن جهان ، غير قابل فهم است .
    و در ادامه می افزايد : من اين جمله را نفهميدم !
    13.7.05

    ...
    Nazanin
    آنچه که الان در ذهن من است ، شايد در دلم هم بوده ، يا هنوز هم باشد ! هر چی هست خوابم نبرد .
    غير واقعی = غير ممکن ؟
    هميشه صراحت ؟
    هميشه تلاش و پشتکار ؟
    اصلاً از رو نرم ؟
    ايران يا خارج از ايران ؟
    ترم بعد چی بردارم ؟
    با اين بشر چی کار کنم ؟
    با خودم چی ؟
    نمره ی اون درسم خيلی ضايع شد ، حيف ! حالا ترم بعد جبران می کنم ! رسماً ميترکونم .
    کاشکی سرش خلوت بود .
    کاشکی قاطی نکرده بودم .
    اين مهمونيای زينب چرا انقد حرص منو در ميآرن ؟ دلم ميخواد بيش تر باهاش باشم ، چه قد فاميل از اون ور آب ؟ اوف ، چه لوس شدم ، چه خودخواه ؛ يادم باشه وقتی ديدمت بهت بگم ... ، آهان اونا رو هم بايد بهت بگم ، وای ، من و تو چه قدر کار داريم .
    معلم جبر و احتمال سال سوم شماره داده بهش زنگ بزنيم ! وای ، چه امتحانای وحشتناکی ميگرفت ، تازه الان دارم معنی سؤالاشو ميفهمم .
    اين همه کتاب .
    سفر احتمالی شيراز ، پروژه ی احتمالی فرجوديان ، معدّل .
    پيشنهاد کار در مطبوعات و ژورناليسم .
    نويسنده ی مشهور ! چه قدر هم من دنبال شهرتم !
    چه قدر واسه اون مقاله زحمت کشيدم ، شايد چاپش کنم .
    کاشکی ببينمش .
    دلم تنگ شده .
    مثل اينکه بد جوری خوابم ميآد .
    همش بهونه بود که همين يکی رو بگم ؛
    دلم تنگ شده .
    ...
    12.7.05

    اشتباه نيومديد !
    خودشه ! يعنی خودمم !
    يه جايی آتيش گرفته بود !
    ...
    11.7.05
    چندانکه گفتم غم با طبيبان
    درمان نکردند مسکين غريبان
    آن گل که هر دم در دست باديست
    گو شرم بادش از عندليبان
    يا رب امان ده تا باز بيند
    چشم محبّان روی حبيبان
    درج محبت بر مهر خود نيست
    يا رب مبادا کام رقيبان
    ای منعم آخر بر خوان جودت
    تا چند باشيم از بی نصيبان
    حافظ نگشتی شيدای گيتی
    گر می شنيدی پند اديبان
    10.7.05
    اين گونه است که می گذرد دوست من
    خلق ذهنيت .
    باز آفريدن آن.
    حال در سيمايی عمل گونه ، يا ذهنيتی تازه .
    پی نوشت : اين خود نيز باز آفريده می شود ، در سيمای يک حلقه ی به ظاهر نا متناهی ؛ حلقه ها ميتوانند تو در تو باشند ، پس ما هرگز تنها در يک حلقه نيستيم .
    9.7.05
    اين بار آخری که استادم را ديدم ، گفت : "اين جمله را هميشه به خاطر داشته باش ، در وجود انسان هيچ چيز شايسته ی حذف کردن(شدن) نيست . ..." راست هم می گفت .
    7.7.05

    ...
    Nazanin

    نقل قول :
    " کليد ها به همان راحتی که در را باز می کنند ، قفل هم می کنند . "
    مثل اينکه در بدجوری قفل شده .
    انواع کليد :
    شاه کليد ،
    کليد قلّابی ،
    کليد شکسته ،
    کليد زورکی ،
    کليد ما ،
    ...