Wings of Desire :-)
23.5.10
آشپزی
عاشقی کردن و پیاز رنده کردن شبیه اند به هم. از لحاظ اینکه عاشقی نباشد، زندگی بی مزه است؛ حتی هم، بد مزه ست یا یک چیز اساسی اش کم است. پیاز هم نباشد غذا بی مزه یا حتی بد مزه. هردو اما اشکت را در مراحلی در می آورند.
بله. این گونه است.

13.5.10
دارم فکر میکنم مجازات کسی که از روی فقر دزدی میکند، چه باشد عادلانه است؟
پ.ن. سکانس پایانی فیلم دزد دوچرخه، از ویتوریا دسیکا را دیدم؛ فیلم را باید دید انگار.
11.5.10
photo source: http://mintchip.tumblr.com/
ترکیدن از حسودی/داغ دل/ غیره که نمیرم تیاتر شهر. پپپپپوووووووووق! ترکیدم!
پ.ن. نوشته شد که بماند رد پای این اتفاقات مهم همه جا :دی
---
پ.ن.۱ ساعت بعد، بعد از سوار قطار شدن: به خصوص وقتی سوار قطار میشوی و میبینی دو نفر رو به رویت نشسته اند و آقاهه هی با مهربانی که کاملا ملموس است، بوس های نرم میکند خانم کنارش را و دستشان در دست هم است. آخ دلت میترکد. آخ میترکد. آخ.. :(

9.5.10
کلمه ای ندارم
او بی صفت است
او میکشد

2.5.10
اندر احوالات ما و ددلاینیزیمیسم
۱-وقتی ددلاین دارید و دانشجوی فوق یا دکترا درخارج(!) هستید و تنها هستید، چه غذایی میخورید؟
۲-بلال کباب میکنم، ذرت آب پز میکنم، اوت میل درست میکنم ماکزیمم با شیر، به سبزی سس رنچ میزنم و میخورم فکر میکنم کاهوست، نان و پنیر میخورم. تروپیکانا میخورم و نگرانم که وقتی تمام شد چه کنم. و هی در یخچال میروم میبینم چیزی ندارم.
۱- خب چرا به خرید نمیروی؟
۲- چون ددلاین دارم! میفهمی؟ استاد دارم که باید ازم راضی باشد و قند در دل آب کند که من شاگردش ام.
۱- وقتی غذایت تمام شد چه میکنی؟ از گشنگی میمیری؟
۲- تقریبا بله. با آب و اوت میل ادامه میدهم. اوت میل هیچ وقت تمام نمیشود. و در نتیجه اگر از یکسانی تغذیه نمیرم، از گشنگی نمیمیرم.
۱-دیگر چه کار میکنی؟
۲-دیگر هیچی، مینشینم صبح تا هروقت که بکشد مغزم.
۱- حالا محمود اگه بخواهد بیاید سازمان ملل چه؟
۲- سعی میکنم بخش فکر کردنی را به آن وقت بیاندازم بروم جلوی سازمان ملل فکر کنم.
۱-چیز دیگری داری بخواهی بگویی در شرح حال یک دانشجوی مثل خودت؟
۲- نه دیگر. فقط اینکه تنها ساپرت آدم هایت است که میماند در این شرایط.

پ.ن. خیلی پیام اخلاقی خوبی داشت، نه؟ :دی
پ.ن. من به کامنت های پست قبل باز خواهم گشت بعد از ددلاین ها. موضوع همچنان باز است.