اين زمان است که مکث کرده
و من هی می روم به ملاقات سوزنبان
شب احاطه کرده، می بلعد
مکث می کند، نمی رود
تب کرده ام
کمی آب در چشمانم
کمی بر گونه
و صدای اشک ها بر کاغذ
دخترک!!!
---
اين کتاب رو دوست دارم...
"برای تو که تضاد های اين دنيای پر غوغا را نمی شناسی، اليزابتا، و برای تو که نمی دانی چرا وقتی
می خندم از ته دل می خندم و چرا وقتی گريه می کنم اين چنين زياد می گريم.
و چرا وقتی که بايد شاد باشم، خوشحال نمی شوم و چرا گاهی تا اين اندازه
مشکل پسند و پر توقع می شوم. برای تو که هنوز نمی دانی روی کره اي که با تلاش و معجزه ها
زندگی انسان رو به مرگی را نجات می دهند باعث مرگ صدها، هزارها و ميليون ها موجود زنده و سالم می شوند.
می دانی؟ زندگی خيلی بيشتر از لحظه ايست بين وقتی که به دنيا می آييم و وقتی که می ميريم."
زندگی، جنگ و ديگر هيچ- گزارشی از ويتنام و مکزيک؛ اوريانافالاچی؛ ترجمه ی ليلی گلستان؛ چاپ پنجم، 1353
---
...