Wings of Desire :-)
21.2.08
اين زمان است که مکث کرده
و من هی می روم به ملاقات سوزنبان
شب احاطه کرده، می بلعد
مکث می کند، نمی رود
تب کرده ام
کمی آب در چشمانم
کمی بر گونه
و صدای اشک ها بر کاغذ
دخترک!!!

---

اين کتاب رو دوست دارم...
"برای تو که تضاد های اين دنيای پر غوغا را نمی شناسی، اليزابتا، و برای تو که نمی دانی چرا وقتی
می خندم از ته دل می خندم و چرا وقتی گريه می کنم اين چنين زياد می گريم.
و چرا وقتی که بايد شاد باشم، خوشحال نمی شوم و چرا گاهی تا اين اندازه
مشکل پسند و پر توقع می شوم. برای تو که هنوز نمی دانی روی کره اي که با تلاش و معجزه ها
زندگی انسان رو به مرگی را نجات می دهند باعث مرگ صدها، هزارها و ميليون ها موجود زنده و سالم می شوند.
می دانی؟ زندگی خيلی بيشتر از لحظه ايست بين وقتی که به دنيا می آييم و وقتی که می ميريم."

زندگی، جنگ و ديگر هيچ- گزارشی از ويتنام و مکزيک؛ اوريانافالاچی؛ ترجمه ی ليلی گلستان؛ چاپ پنجم، 1353

---
...

1 Comments:
بعضی وقتا دلم میخواد بتونم اینجوری با پسرم حرف بزنم ولی میدونم هنوز زوده اگرچه دیر یا زود اونم مثل من دلش از این جور غما پر میشه. زندگی همینه دیگه