اين بار آخری که استادم را ديدم ، گفت : "اين جمله را هميشه به خاطر داشته باش ، در وجود انسان هيچ چيز شايسته ی حذف کردن(شدن) نيست . ..." راست هم می گفت .
همين است که ميگويم عادت نمی کنم ؛ که می گويم می مانم و می روم . که می گويم باز من دلم گرفت . و اضافه ميکنم : حذف هم نمی کنم ، نه ˜تو را نه ˜خود را.
هه ، اينها همه خود حذفند ! من حذف کردن را از خودم حذف ميکنم . تضاد در اين حد مسأله اي نيست ، اصولاً اين که اصلاً تضاد نيست ؛ اگر می گويی هست بيا تا من اوج تضاد را به تو نشان دهم . بعد لبخند بر لب حاضری آناناسته بخوری ، و بگويی وای ، چه زندگی هماهنگی ، نه ؟
man motmaen nistam ke intor bashe, ettefaghan hamishe dar vojode ensan chizhayi hast ke na tanha ghabele hazf shodanan balke bayad hazf beshan. ;) bad bizahmat in chizi ke khodet commentiti ro matlabet ghabele khondan nist. bizahmat ye baram be sorate finglish benevisesh ke beshe khondesh.
گاهي وقتها آدمها چيزهايي مي گويند كه معني خاصي ندارد. اصلا تا به حال، به مفهوم حذف فكر كرده اي؟نبودن يك چيز چه معنايي دارد؟فقط با بودنش شما مي تواني تصور نبودش را داشته باشي.ما معمولا به تغيير از صورتي به صورت ديگر مي گوييم حذف.مثل گذاشتن فايلها درrecycle bin اگر مي گويي عادت نمي كنم،پس بگو همه چيز در وجود آدمي شايسته حذف است شايسته گونه گون شدن. به قول بلخي: هر نفس نو ميشود دنيا و ما بي خبر از نو شدن اندر بقا
" hich chizi hazf nemishe,ezafe ham nemishe,faghat taghir peyda mikone, az sorati be sorate dige " hata tebghe ghanone baghaye made va energyam hagh ba ostadete .
na mesle inke ba tripe falasafe tarafim ey val;) hazf kardan yani terminate, eliminate kardan na Replace ya recycle kardan. ini ke migid hazf ye jor taghire ham ziad bahash movafegh nistam mege ma darim dar morede made sohbat mikonim ke migid taghir az ye halat be halate dige. bahse vojod ke lozoman made nist ke migid taghire mikone. masalan ma nemigim ke bayad selolaye badano hazf konim chon nashodaniye, ama migim bayad ye akhlaghi ro az bein bord (hazfesh kard). inam hich lozomi nadare ke masalan be ye akhlaghe dige tandil she. shayad ebham shoma injast ke fekr mikonid masalan tabdil kardane ye razile be ye fazile hamon hazfe. be etghade man ke intor nist, shoma daghigahan razilaton ro termoinate, eliminate mikonid. dar eyne hal mitoni fazilaton ro ham afzayesh bedid ama baz lozomi daresh nist.
و اين خاصيت زبان است که فريبنده است ، گاهی آدم ها چيز هايی می گويند و بر آن گمانند که سخنان معنا داری زده اند ، حال آنکه آنچه آنها گفته اند در نهايت خود ميتواند تنها بازی با کلمات باشد . گمان ميکنم آنچه گفتم بخشی از توصيفات ˜اير در تعريف معناداری باشد . ... ترجيح ميدهم بيشتر پرسش کنم تا پاسخ دهم ؛ بر آن گمانم که ميان عادت و غير عادت از يک سو و حذف کردن و حذف نکردن از سوی ديگر ، شکاف واضحی باشد ، هر چند که شکننده و ظريف . (البته همه چيز ظريف است ، ويژه احساسات آدمی-ربطش بديد !) من می گويم ميان نو به نو شدن ، باز آفريدن و باز آفريده شدن با حذف فاصله هست . اينکه نو به نو شوی به معنای ناديده گرفتن آن بخش ، سعی در ناپديد کردن آن ، ويژه از جايگاه جنگ با آن ، نيست . بل دست کم برای من به معنای باز آفريدن آن است . (و احتمالاً شما به خوبی با آن مفهوم آفريدگاری آشناييد !)
هر چند که از ديد من ، اصلاً حذف عملی نيست ! ! ! اما اگر هم کسی بتواند - از آنجا که احتمال صفر فقط يک خيال است - آن وقت بر گمانم زمانش را از کف داده است ؛ هر چند که گويی آن هم چيز هايی برای آموختن به او داشته باشد .
و آيا اصلاً اگر بنا بر نو به نو شدن است ، کسی غير از ما می تواند آن را نو به نو کند ؟؟؟ پس به نظر می آيد تازگی تنها با حضور (خواست) ما (من) است که ميتواند وجود داشته باشد .
من هستم ، پس خلق می کنم ؛ به خودم اجازه می دهم نو شوم . ببين ، او رفت ؛ کس ديگری اينجاست .
***اصلاً حذف عملی نيست ! ! ! ::: رفتار های زيادی هستند که به نظر می رسد عملی نباشند ، اما آيا ما تمام زندگيمان در حالا عمل هامان است ؟ حتی آنها که سعی دارند اين گونه باشند ، عموماً از مسير ديگری آمده اند ، آنها مدت ها در خود ، يا بهتر بگويم در خيالات و ذهنيات خود ، و با دوستان ، و مهربانان ذهنی خود زندگی کرده اند ، و حالا می خواهند خود را ، هم جهانی را باز بيافرينند . ما حتی در زندگيمان در پی نو کردن ذهنياتمان و خلق دوباره ی آنها به صورت عمل هستيم ؛ و نيز خلق ذهنيات تازه .
nazanin jan in ke dar bazi chizha va tasmimat tazad vojood dare kamelan tabi'ie ama behar hal bayad ye rahe halli vasash vojood dashte bashe... behar hal bayad hamahangie beine tazadharo kashf kard in chaleshie ke vase man shadidan azar dahandast ama say mikonam be tore monsefane'i bahashoon rooberoo besham. hich yek ro nemishe hazf kard ama... mishe be tore taktak roo har kodoom fekr kard va dar nahayat dar morede har do be onvane yek chalesh barkhord kard...
na man ba in nazar movafeh nistam ta badi nabashe khobi peida nemishe pas ensan khob kasiie ke dar vojode khod badi ha ra kam va khobi ha ra taghviiat konad
که می گويم باز من دلم گرفت .
و اضافه ميکنم : حذف هم نمی کنم ، نه ˜تو را نه ˜خود را.
هه ، اينها همه خود حذفند ! من حذف کردن را از خودم حذف ميکنم .
تضاد در اين حد مسأله اي نيست ، اصولاً اين که اصلاً تضاد نيست ؛ اگر می گويی هست بيا تا من اوج
تضاد را به تو نشان دهم . بعد لبخند بر لب حاضری آناناسته بخوری ، و بگويی وای ، چه
زندگی هماهنگی ، نه ؟
bad bizahmat in chizi ke khodet commentiti ro matlabet ghabele khondan nist. bizahmat ye baram be sorate finglish benevisesh ke beshe khondesh.
اصلا تا به حال، به مفهوم حذف فكر كرده اي؟نبودن يك چيز چه معنايي دارد؟فقط با بودنش شما مي تواني تصور نبودش را داشته باشي.ما معمولا به تغيير از صورتي به صورت ديگر مي گوييم حذف.مثل گذاشتن فايلها درrecycle bin
اگر مي گويي عادت نمي كنم،پس بگو همه چيز در وجود آدمي شايسته حذف است شايسته گونه گون شدن.
به قول بلخي:
هر نفس نو ميشود دنيا و ما
بي خبر از نو شدن اندر بقا
آيا عاداتمان به دلخواه ما نوبه نو مي شوند؟
hazf kardan yani terminate, eliminate kardan na Replace ya recycle kardan. ini ke migid hazf ye jor taghire ham ziad bahash movafegh nistam mege ma darim dar morede made sohbat mikonim ke migid taghir az ye halat be halate dige. bahse vojod ke lozoman made nist ke migid taghire mikone. masalan ma nemigim ke bayad selolaye badano hazf konim chon nashodaniye, ama migim bayad ye akhlaghi ro az bein bord (hazfesh kard). inam hich lozomi nadare ke masalan be ye akhlaghe dige tandil she. shayad ebham shoma injast ke fekr mikonid masalan tabdil kardane ye razile be ye fazile hamon hazfe. be etghade man ke intor nist, shoma daghigahan razilaton ro termoinate, eliminate mikonid. dar eyne hal mitoni fazilaton ro ham afzayesh bedid ama baz lozomi daresh nist.
که سخنان معنا داری زده اند ، حال آنکه آنچه آنها گفته اند در نهايت خود ميتواند تنها
بازی با کلمات باشد .
گمان ميکنم آنچه گفتم بخشی از توصيفات ˜اير در تعريف معناداری باشد .
...
ترجيح ميدهم بيشتر پرسش کنم تا پاسخ دهم ؛ بر آن گمانم که ميان عادت و غير عادت از يک سو و
حذف کردن و حذف نکردن از سوی ديگر ، شکاف واضحی باشد ، هر چند که شکننده و ظريف .
(البته همه چيز ظريف است ، ويژه احساسات آدمی-ربطش بديد !)
من می گويم ميان نو به نو شدن ، باز آفريدن و باز آفريده شدن با حذف فاصله هست . اينکه نو به نو
شوی به معنای ناديده گرفتن آن بخش ، سعی در ناپديد کردن آن ، ويژه از جايگاه جنگ با آن ، نيست .
بل دست کم برای من به معنای باز آفريدن آن است .
(و احتمالاً شما به خوبی با آن مفهوم آفريدگاری آشناييد !)
هر چند که از ديد من ، اصلاً حذف عملی نيست ! ! ! اما اگر هم کسی بتواند - از آنجا که احتمال صفر فقط يک خيال است - آن وقت
بر گمانم زمانش را از کف داده است ؛ هر چند که گويی آن هم چيز هايی برای آموختن به او داشته باشد .
و آيا اصلاً اگر بنا بر نو به نو شدن است ، کسی غير از ما می تواند آن را نو به نو کند ؟؟؟ پس
به نظر می آيد تازگی تنها با حضور (خواست) ما (من) است که ميتواند وجود داشته باشد .
من هستم ، پس خلق می کنم ؛ به خودم اجازه می دهم نو شوم . ببين ، او رفت ؛ کس ديگری اينجاست .
***اصلاً حذف عملی نيست ! ! ! :::
رفتار های زيادی هستند که به نظر می رسد عملی نباشند ، اما آيا ما تمام زندگيمان در حالا
عمل هامان است ؟ حتی آنها که سعی دارند اين گونه باشند ، عموماً از مسير ديگری آمده اند ، آنها مدت ها
در خود ، يا بهتر بگويم در خيالات و ذهنيات خود ، و با دوستان ، و مهربانان ذهنی خود زندگی کرده اند ، و حالا
می خواهند خود را ، هم جهانی را باز بيافرينند . ما حتی در زندگيمان در پی نو کردن ذهنياتمان و
خلق دوباره ی آنها به صورت عمل هستيم ؛ و نيز خلق ذهنيات تازه .
behar hal bayad hamahangie beine tazadharo kashf kard in chaleshie ke vase man shadidan azar dahandast ama say mikonam be tore monsefane'i bahashoon rooberoo besham.
hich yek ro nemishe hazf kard
ama... mishe be tore taktak roo har kodoom fekr kard va dar nahayat dar morede har do be onvane yek chalesh barkhord kard...
ta badi nabashe khobi peida nemishe
pas ensan khob kasiie ke dar vojode khod badi ha ra kam va khobi ha ra taghviiat konad