باید یک جا بنویسم .. خیالم میرود سویش .. آخر مادرش یک هو نیست .. جوان بود .. و سالم .. دخترک ایران نبود .. پرواز کرده است رفته است ایران حالا .. لابد خسته است .. داغان است .. دوست هایش که ایران نیستند .. احوال خانواده اش که مغشوش .. کارش این سر دنیا .. اما قوی ست دخترک .. فقط کاش میتوانستم بغلش کنم
تنهایی نمیشه از پسش بر اومد