Wings of Desire :-)
21.4.10
من دیوانه ام (خودت هم دیوانه ای ها! شروع نکن ها!). ساعت چهار صبح است. مانده ام دانشگاه و قصد دارم شب های آتی هم بمانم تا تمام کنم این کار ها را. اینجا کسی نیست و کسانی که تمیز میکنند میروند پاسی از شب که بگذرد و بعد الان مثلا صدا می آید و من آب دهانم را نمیتوانم از ترس قورت دهم. بگو مجبوری؟ شماره ی پلیس کمپس را هم آماده کرده ام. در این حد! حالا در از بیرون باز نمیشود ها. باید کارت کشید و اینها. اما خب..وای :-س
شاید این آخرین پست این وبلاگم و همه ی وبلاگ های دیگری که شاید در آینده میداشتم باشد. صدا می آید. ووووووی
8 Comments:
Anonymous آنا said...
آهای!زنده ای؟

Blogger Nazanin said...
daram jun midam =(( nemishe bedune khab guya.

Blogger raha said...
elaaaahiii...
aziiizam... >:D<

Blogger آریا said...
من به چند نکته خواستم اشاره کنم:
1- ههه! دیدی خودتم فهمیدی دیوونه ای! چرا انقدر دیر ولی؟ صدا هم می شنوی نه؟ دیگه چه فکر هایی می کنی؟ فکر نمی کنی یه لایه انرژی دور زمینه که کنترلش دست توه؟ یه یه یه یه
2- مجبوری؟ (همینو گفتی بگم؟) خوب دخترم! آدم تو 10 سالگی یه بار تست می کنه که می شه شب تا صبح نخوابید یا نه، بعد می بینه نمیشه ... از شما بعیده، سنی گذشته ازتون آخه. اواااا
3- از خوانندگان عزیز خواهش می کنم برای شادی روح نویسنده صلوات بلند ختم کنند! شله، شله... :D

موفق باشی ولی کاش می تونستی اینجوری کار نکنی. در ضمن امیدوارم همچنان بنویسی

Anonymous Anonymous said...
ahay... alan khabi?dari jobran mikoni?!hala sedaye chi bood?
:D
oonja gorbe ham hast??!
marzie

Anonymous Hanieh said...
Nazanin kise khab bezar too officet vase injoor moghe ha ba baleshte badi :D Yak hali mide :P

Anonymous Anonymous said...
be khorzooo salam beresoon va begoo shaba ziiad saro seda nakone ke mozaheme karet beshe, man asheghe az shab ta sobh bidar moondanam! yani manam divooneam?!!!:D(daddashe 8mede weste sabegh!!).