Wings of Desire :-)
4.4.10
کتاب دم کشیده ی من

کتاب نو را قبل تر ها دوست تر داشتم. هنوز هم دارم. اما اتفاق عجیبی افتاد. نزدیک یکی از این پارک های معروف کوچک در داون تاون منهتن، که هروقت دیده ام درش یک اتفاقی میافتد، و دیروز یک آقایی با گچ پودر شده رنگی داشت یک طرح شبیه اسلیمی های ما در مساحتی تقریبا ۳۶ متر مربع روی زمین نقاشی میکرد(حیف که دوربینم را جا گذاشته بودم) و آن طرف تر یک باند موسیقی خیابانی داشت مردم را شاد میکرد با ترجیع بند "دو یو لاو می؟"، یک پیرمردی هم بساطش را پهن کرده بود و کتاب های دست چندم میفروخت. کتاب های خوبی داشت با دسته بندی نویسنده و ژانر و مود کتاب ها. اول "عاشق" مارگریت دوراس را برداشتم، اما بعد که داشتم فکر میکردم من که این را خوانده ام، یک هو چشمم افتاد به کتابی که جلدش پاره شده و چسب خورده بود; کتابی بود که نخوانده بودم و یک سالی بود که در لیست خواندنی هایم بود. نمیدانم چرا یک هو تاریخ آن کتاب برایم جالب شد. این که چرا جلدش پاره شده. هیچ داستانی هم برایش تصور نکردم حتی. اما اصلا دلم کهنگی اش را خواست. مثل دوستی کهنه که دم میکشد و جا می افتد و یگانه و برای تومیشود. تا به حال فقط کهنگی کتاب های خودم را دوست داشته بودم. کتاب را به پنج دلار خریدم و دستی به نوارچسب رویش کشیدم و لبخندی بین من و پیرمرد رفت و آمد و من به راهم ادامه دادم.



4 Comments:
مدتهاست در لیست انتظار منه

Anonymous آنا said...
کتابش عالیه. با این جلدی که من دیدم یکی از دوست داشتنی ترین کتابهات خواهد بود.

Anonymous Anonymous said...
ketab ketabe, mohem khanandast.

Blogger hami said...
من عاشق منهتنم، با پارک ها و بهارش و مردمش حال کن!