Wings of Desire :-)
25.8.09
هفته گرد
هفته ی پيش همين موقع ها بود که چمدانم را برداشتم و در آسانسور گذاشتم. خانه را برای
آخرين بار چک کردم و بو کشيدم و زار زدم و چقدر خالی خانه سخت بود..يک پايم سمت در بو
آن پای ديگر نمی آمد..چند ساعت بعد..خاطره ی عميق خانه، چه سکانس هايی که از جلوی چشمم
نگذشت..و بعد شنيدن صدای تو که در سوی مخالف من در دنيا بودی..هرشب يادم است..هرشب همه چيز
يادم است..هرشب، همه چيز يادم است.

نمی شود که نباشيد..بايد بياييد و تمام اشک های اين روزگار مرا پاک کنيد. اين کار شماست.

7 Comments:
Anonymous mahsa said...
nazanin.........
keili sakht bod?
rafti?
arom bash dokhtar
donyaye jadid adat miare...
behtarin ha baraye to.........

Blogger Unknown said...
اشک های ما، همیشه و همه جا، بی وقفه دنبالمان می کنند
اشک ها را دوست داشتن بهتر است تا پاک کردن

Anonymous آزاد عندلیبی said...
موطن آدمی را در هیچ نقشه ای نشانی نیست
موطن آدمی ، تنها در قلب کسانی ست که دوست اش می دارند

دوست ات می داریم !

Anonymous sani said...
2 mahe aval sakhte, adat mikoni Nazanin janam. Ghavi bash dokhtar. be ahdafet fekr kon. ghavi bash...

Anonymous Anonymous said...
نه چراغ چشم گرگي پير
نه نفسهاي غريب كارواني خسته و گمراه
مانده دشت بيكران خلوت و خاموش
زير باراني كه ساعتهاست مي بارد
در شب ديوانه ي غمگين
كه چو دشت او هم دل افسرده اي دارد
در شب ديوانه ي غمگين
مانده دشت بيكران در زير باران ، آهن ، ساعتهاست
همچنان مي بارد اين ابر سياه ساكت دلگير
نه صداي پاي اسب رهزني تنها
نه صفير باد ولگردي
نه چراغ چشم گرگي پير
8mede west

Blogger Nazanin said...
dust daashtam commentet ro Peyman :) :(

Anonymous Anonymous said...
علفخوار مرکزي :(