و آن چنان محکم هستم، که هرگز نخواهم شکست...استوار و قوی! هستم. نقطه. سپاس. نقطه.
حقيقت اينه که اگه بارون نباره، من می بارم...اگه خورشيد نتابه، من می تابم...يگانگی با هرچه هست را عميقاً
حس می کنم.
آن قدر آرامم که ...آرام...آرام...آرام باشيد آدم ها...آرام...نفس...نفس بکشيد...اين ريه ها و اين هوا
برای شماست...آرام...
yani negaran naboodan ?! ya bikhial boodan ?! yani rahat gereftan e masael ?! yani bedoone sar o seda ?! yani pazirofatn e chiz ha haman tor ke hastan va adam e eteraz ?!
yani razi boodan ?!! ... yan chi daghighan?!
قابل فهمش می کند...توصيفش اين طور است..بدون جنگ!! بدون درگيری و گير کردن و گير دادن...و حرکت
کردن به سمت آنچه می خواهم...آره، نکته ی مهمش برام بدون گير بودن، آرامشی همراه با روانی و
سيالی ست. نه اينکه غم نباشد، نه! علی در بخشی خوب گرفت! اما به اين معنی که می پذيرم و تسليم نميشوم،
حرکت می کنم، اما غر نميزنم..غر ندارم.غر زدن بيمارم می کند.آدمی که دعوا داره و جنگ می کنه، قطعاً توی
دعوا چاقو هم می خوره، اما زمانی که خارج از دعوا می ايستی و از بيرون کاری انجام می دهی، آرامی!