هوا رو تقسيم کن!
اينجا هوای اتاقته، اينجا هوای هاله.
تونستی؟ نتونستی؟ شکلشم بکش.
پس نتيجه ميگيری(م) که چی؟
پ.ن. يک. ايده ی اين آزمايش تقسيم هوا از ما نباشد
به ياد ها نيز نيايد از که باشد
پ.ن.دو. عصر جمعه-نيم بيدار، نيم خواب-چشم چپ بسته، چشم راست نيم باز--در حال بلغور کردن تبديلات لاپلاس و پيچش و غيره در مغز و نوشتن اينها (و غيره) به عنوان خروجی. تا خروجی امتحان فردا چه باشد.
پ.ن.سه. پی نوشت دوم يک نمونه ی پرداخت به حواشی ست؛ داستان نويسی ست. جلوه ی ويژگی جماعت ايرانی ست(من سواد جامعه شناسی ندارم؛ صرفاً دريافتم اين است.). متأسفانه ما که هنوز مستثنی نشده ايم. و پی نوشت سوم هم يک نمونه ی ديگر پرداخت به حواشی است. نکند کلاً پی نوشت خاصيتش اين است و ايرانی هم خاصيتش پی نوشت نوشتن و پی نوشت فکر کردن و الخ؟
و يه جايی در ذهنم داشتمش. اما يادم نيست که از کجا شنيده بودم يا خونده بودم يا حتی به چه زبانی.
خواستم اينو بگم که اولين کسی که همچين
ترکيبی رو به کار برده من نيستم.
هوا همه جا هست و قابل جدا شدن نيست. نميتونی بگی از اين نقطه هوای اين اتاق تموم ميشه.
و هوای اون اتاق شروع ميشه. يه مفهوم جاری اي داره. همه جا هست. يکی شده و گسست نداره.
و اين که بعضيا يا خيليا، سعی در اين تقسيم کردن دارن، توجه منو جلب کرد. وقت نکردم بهش خيلی فکر کنم هنوز. اما
نکته های جالبی فکر ميکنم داشته باشه. برای مثال به اين فکر کن که چه کارايی توی زندگی ميکنيم که
مثل اين کاره...مثل اينکه ميخوای هوا رو تقسيم کنی. و چرا؟