Wings of Desire :-)
27.6.05

اصلاً من تعجب ميکنم از اين(کدوم ؟) جماعت ايده آليست ؛ وقتی اين همه به يک ايده آل فکر ميکنی ، و در جهتش حرکت ميکنی ،
ديگر ايده آل بودنش را از دست ميدهد ، دنيا پر از چيز های تازه است !
البته بعضی حادثه ها (آدم ها ، اتفاق ها ، پديده ها ...) هميشه تازگی دارند ، که البته اونم
بستگی به خودت داره ، و کم تر (يا هيچ) به خارج از تو ربطی نداره ؛ پس اگر هم آدم ميخواد ايده آليستيت (!) در
پيش بگيره ، (در پيش ايده آليستی راه بره) ، اونو بايد در خودش جستجو کنه ؛
اما معمولاً اين ايده آل ها که ميسازيم (!) ، در ذهنمان ايده آل ميشوند ، و در خارج ، اوه ! اصلاً
شايد ... ، نه دوره ی اين ديگه گذشت ، فراموش کن .
البته هنوز هم به نظر ميرسد ايده آل داشتن ، بهتر از نداشتنش است ، پس آنچه مهم است اين است که آن را اصلاً
برای چه می خواهی !
هاها ، من کجام ؟ بذار ببينم
...

گاهی برای مدتی ميرم ، بعد بر ميگردم ، اما گاهی خيلی طولانی ميشه .

هيچ قانون ثابتی ، يا بهتر بگم ، هيچ قانونی در دنيای من وجود ندارد ، هاها، نه بابا ، اونقدر هام
ترسناک نيستم ، از زير صندلی بيا بيرون ،دندوناتو ول کن ؛ امنه .
(البته فعلاً)!

از اول هم خودم بودم ، کسی نبود ، دنيای من بود ؛ اما گاه حضور کسی را حس ميکردم ، حالا آن
حضور را دوباره حس ميکنم ، ميبينمش ، قديم ها نميديدمش ، حالا ميبينمش ، سلام !

من عادت نميکنم ،
من عادت نميکنم ، حتی به عزيز ترين ،
من عادت نميکنم ،
اگر عادت کردم ، مرده ام .

ديدن عکس بچگی بعضی آدم ها خيلی برايم جالب است ! اما خوب حيف که نميشه
...

هر چيزی ناپايدار است ، اگر ميخواهی باز ببينيش ، بايد باز بيافرينيش .
حتی آنها که خارج از تو اند ، هم ميتوانند با ياد آوری آن به تو ، کار خوبی انجام بدهند ! حالا
کو آدمش ؟ هست ؟ آره ، ايناهاش ، يکی تو ذهنم دارم ، هاه ، پس تو هم سلام !

وای عاليه ، اين ها را که مينويسم ، تند تند هی جاهاشون را با هم عوض ميکنند ، خيلی نادر است !
انگار تريبون آزاد گذاشتم !
بفرماييد ، کسی مونده ؟
من ، من ، اما الان کار دارم ! ببخشيد شما ميشه بی زحمت اعلام کنين کی تريبون آزاده ؟
نه ! ا ، مگه الان آزاده ؟ آزاد آزاد ؟
نه مثل اينکه خيلی هم آزاد نيست ؛ پس من بعد بر ميگردم با خودتون صحبت ميکنم
...
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
این دختر منه... داره نویسنده میشه