ماری بود که سر و دم او هميشه با هم دعوا می کردند . دم می گفت : من هميشه عقب هستم و تو جلو ، من هميشه بايد دنبال تو باشم . بالاخره يک روز دم دور يک درخت پيچيد . او حاضر نبود جلو تر برود . سر يک قورباغه ی خوشگل ديد ، می خواست آن را بخورد ، اما غير ممکن بود ، نمی توانست جلو تر برود . پس سر به دم اجازه داد که جلو برود . اما دم چون چشم نداشت افتاد توی يک سوراخ بزرگ و سر در اين ماجرا جان خود را از دست داد .
بر گرفته از کتاب صد حکايت ذن - گرد آوری دل آرا قهرمان
masalan maghz o del !
masalan man o man ... in dige kheili dardnaake !
yaad e in oftadam :
There `s a classical dilama between the head and the heart ...
rasti , to ki hasti ? hads zadam shivooly bashi ama alaan ke Milan tavaghof dari , bazam weblog e man too raaham ...
hala maghz sare ya del sare ya maghz dome ya del dome ?
hatman javabe in soalo bedi(d)ha,
chera mohem bood , javab ham dasht ,
khob bikhiyal
ey val tavahom...
nazanin khanoom , hadaf az tarhe in porsesh chi bood? in bood ke begooyam
nabayadyad in mesal :nabamasalan maghz o del
dar inja bekar mibordid ,
اما هميشه يه اين جور حسی بوده برای آدما ، به خصوص برای يک دسته ی خاصی ازشون ،
که ما الان راجع به اون ها قرار نيست صحبت کنيم ، يه جور مکالمه ، يه جور سرزنش و عدم تفاهم ،
بين اين دو تا ، هر کدوم ميخواد خودش سر باشه و کار ها رو خودش انجام بده ، شايد الان
منظورم رو بهتر درک کرده باشی ، اما به هر حال ميتونم بگم اگر اين طور نيستی شانس داری !
yeki az daryaft haye man az in hekayat in boode ke dom mojebe pas raft va soghoote ,
bad in soal pish oomad ke dar mesali ke az janebe shoma avarde shod , aya del haman dom ast ?
agar in goone bashad ke omran ,
chon az nazare bande tanha ameli ke adami ra be valatarin martabeye adamiyatesh miresoone , hamin dele
dar inja soale digari pish miayad ,aslan bebinam del va maghz az nazare shoma che mibashand?
من نازنينم ، بنيان ، مقدماتی نوجوانان ، قصد يابی ، کوه ، طراحی من در ديدار با آشنا (اون چهره هه) در
کوه ، ديگه چی ؟
بهKoRKoR:
يکی از دريافت هات ؟ خيلی محافظه کارانه حرف ميزنی جوون .
در دريافت من از دم و سر از اين حکايت ، دم آن خاصيتی که گفتی را ندارد ، اصلاً معنی ندارد (برای من) که
بخشی " موجب " سقوط شود ، به نظر ميرسد که همه چيز به هم پيوسته است ، مبهم بود ؟
ديد مرا از دل و مغز و قلوه و اينا ، فراموش کن !
For Now !
ey baba , tabloe dige , dom cheshm nadare ,
bad inke chiye mage baba , vaaa bara chi gofti ke dideto darbareye delo saro ghove faramoosh konam , mage chiye vaaa ,
mibinam ke comment nazaram sangimtaram ,
مي بينمت.