برای اغلب ما مشکل اصلی در آزاد شدن از عادات قديمی فکر کردن است ( هر چند که عادت ديگر قديم و نو ندارد ! ) ؛
" من ميخواهم بشوم " ، " راهش اين است " ، " من عضو فلان فرقه ی خاص هستم " ،
... از لحظه اي که چيزی را مأخذ قرار می دهيد ، خود را مجزا کرده ايد ، و در نتيجه ، قادر به نگاه کردن به اين فرايند
کلی
نيستيد
be nazare shoma adat khoob ast ya bad ast?
فرد معلوم می کند يا تعيين شده است از پيش ، آيا اگر بايستی نباشد ما نخواهيم دانست
رسالتمان را ؟ آيا
...
اگر خود را مأخذ قرار دهی چه ميگويی ؟ به نظر خوب تر می آيد ، تا مأخذ قرار دادن
آدم های ديگر ، پيشينيان يا آيندگان . آن ها را ميشود تماشا کرد ، اما نه مأخذ ،
من چشم به راه ( ! ) راهی برای خود هستم که برای من باشد ، هميشه همراه با ياد گيری ،
اين بار از همه ی آن چه که هست ، همان طور که هست ، با درک آنچه که هست ، همان گونه که هست ،
فراوان دارم که بگويم ، اما بايد آن ها را هنوز نگاه کنم و بياموزم . و آری ، بيافرينم .
اين آفرينش عاليست ، ستودنيست ، سپاس ...
می توان از تماشای هر چيزی ، باز همان طور که هست ، ياد گرفت ، و آگاه بود ، حتی تماشای
آن غرايز پست حيوانی ، حتی همان عشق کور ابليس به او ، اما فقط تماشا ، تماشايی بدون
حضور تماشا کننده و تماشا شونده اي ، تماشای محض ، بدون تفکيک ، به دور از تضاد و ترس و لذت .
...
و حتی تماشای مهر بينای او به ما ، اما تماشا
هميشه چيزی برای تماشا ، چيزی برای نگاه کردن ، حتی چيزی برای ديدن هست ، کافيست که بخواهی ،
و شرطی نداشته باشی ، بخشی از منظور من ، شرطی نبودن است ، چرا که اگر اين گونه باشی ، ديگر
هيچ پديده ی بديعی نخواهی ديد ، هيچ نفسی نخواهی کشيد ، و هرگز زنده نخواهی بود ، و
اين فاجعه ايست که اين روز ها و هميشه ، در بشريت بوده و من آن را هم تماشا می کنم .
می دانی
...
من بر آنم که عادت هايم را ، آن ها که برايم عادی شده اند ( ! ) را زندگی نکنم ، اما ، اين جا توانايی ما در
اين که رفتار ها ، آدم ها ، و يا روابط برايمان عادی نشوند در ميان می آيد ، اين کاملاً ممکن است
که " ما " پاک و سفيد باشيم ، سر شار از " نو "
! ! !
جديداً به مسائل فيزيک کوانتوم علاقه مند شده ام ، و ايده اي در ذهنم هست ، بسيار مرتبط با همه چيز
!
هر چند که بر رسی پايه اي نياز دارد که کار چند جمله نيست ، اين به تو مربوط است ، که با عادت هايی که
از آدم ها ، از کودکی ، از تاريخ ، از ...، پذيرفته اي ( شايد در آن زمان به ناچار - که اين خود يک عادت است ! )چه کنی .
مفيد بود ؟
اين روز ها خيلی داغم !
bale mofid bod !!mamnoon
adat be tore koli bade ya estesna ham dare, man be dombale fahmidane in masale hastam , akhe adat ro maane hamechiz mibinam ,adat ro baese koor shodan midoonam ,
aya hameye adat ingoone and?
albate kaant ham harfe khoobi mizane dar in moored
نه اتفاقاً بخشی رو در بر ميگيره ، بخش خوب و با ربطی هم هست ، در واقع آن وقت نه تنها
امتياز نگاه کردن به آن را از دست ميدهی ، بلکه گاهاً امتياز نگاه به خود ، و در نتيجه خود آگاهی
را از دست می دهی .