*: انگار شيطان از اين حوالی عبور کرده باشد.هيچ چيز دل چسبی نمی بينم.سيم های سازم امروز کوک نيستند،رنگ هايم همه بی رنگند.
می دانم چرا اين گونه است،کسانی اينجا بوده اند،قبل از من،آنها کوک سيم های ساز مرا به هم زدند،و بعد مرا با دلهره و آشوب،با اندوه،بر جا گذاشته اند.من باز دلهره های کودکيم را می خواهم،من باز دلتنگ قصه های پدر بزرگ شدم،دلم برای روز های کودکی ام تنگ شده،فردا دوباره بايد بيدار شد،خورد،رفت،خواند،نوشت،وحشتناک است.
**: به دنبال راه گريز نباش،تو خود اين وضع را انتخاب کردی،به همه چيز آری بگو و پذيرای همه چيز باش، در مقابل آينه و شمشر بازی؟؟؟
*:
يا
***:
يا
...:
...
Are engAr hamin chan ruz pish bud az havAlie jenAbe AAli obur kardam! :D vali bAvar kon be simAt kAri nadAshtam ! ;D
darzemn chanbAr begam ke nemikhAm joloye baghie *: besham? hA? >:|
;)