مسأله ی ساده ايست،ولی نگاه که ميکنی ميبينی که ساده هميشه سطحی نيست،بيان آنچه که هست در رابطه را ميگويم،اينکه همان طور باشی که الان در ذهن يا دلت هستی،امّا حالا فکر ميکنم در اين جامعه اي که ما داريم،خيلی وقت ها داری دروغ ميگی، آخه تقصير خودمونه،باور کن هيچ چيز تقصير هيچ کس نيست،امّا تقصير همه ست...
مبادا که چی بشه؟؟؟
فففففففف...
بايد يه کاری بکنيم،از همين جا،همين حالا ،فکر ميکنم بخش مهمّی مربوط به اين باشه که قضاوت نکنيم،تا خيال بقيه راحت باشه،نوبت خودت هم که شد،خيال تو هم راحته!
khob che rahi?
nazanin joon albate begam ke in comment ro yekhorde ham baraye deldaary be khodam neveshtam,dar jaryan ke hasty???
nazanin joon albate begam ke in comment ro yekhorde ham baraye deldaary be khodam neveshtam,dar jaryan ke hasty???
تو قضاوت و داوری،به خودت ياد آوری ميکنی که رزالين الان داری اين کارو ميکنی ها،و بعد
از اون فضا ميآی بيرون،بعد از مدّتی ديگه نياز به اين همه توجّه هم نيست و برات به طور راحت تر
يا نا خود آگاه در ميآد،و ان وقت خيلی از مسائل حل ميشند،نميشن؟
بعد اين که جدّاً از اينکه آنی نباشی که هستی واقعاً خرسندی؟
اين که همه ی رفتار ها بخش هايی از وجودتند خوب آره،در واقع انگار که چکيده اي از همه ی آنچه که
در طبيعت هست در وجود ما هم هست،پس اون چيزی که مهم ميشه آگاهی تو در هر لحظه از خودته.
وک اينکه چه بخشی از وجودت رو داری زندگی ميکنی و مسأله ی مهمی که هست اينه که تو قصدت
رو هم از رفتارت در هر زمينه اي بدونی،که جزيی از همان آگاهی ميشه.
اما به نظرم بخش اوّل سخنت با بخش دوم در تضاده،اگر فکر ميکنی که از اينکه اونی که واقعاً هستی
نباشی،حس خوبی داری پس تو ميدونی،و داری بخشی از وجودت رو زندگی ميکنی،پس اونی هستی که
هستی،منظورم رو گرفتی؟!
در مورد پيوست:
ننننييييييييييييييييييه،من در جريان نيستم.
:D:D:D
az in be bad be post konandehaye commenthah bishtar tavajjoh kon!:D
pm دادم،:))