واااااای،اين خدا خيلی منو دوست داره،همين ديشب که ميخواستم بخوابم،گفتم ای خداااااا،فردا بارون بياد صبح با صدایبارون و پنجره از خواب بيدار شدم،مرسی! نتيجه:خدا هم بلاگ منو ميخونه،ولی کامنتاش رو خصوصی يا ناشناس ميده!
خوشمان آمد !..خوشمان آمد نظارتمان را روی کارهایت احساس می کنی و شکرگزار هستی ! و ما هم خوشحالیم که وبلاگمان خوانده می شود به وسیله ی خدایان سرزمین های دیگر
111.رعايت اصول محترمانه صحبت کردن از هر چيزی مهم تر است 1.کدوم واقعيت رو ميگی؟ 2.شما مگه بر چه اساسی از واقعيت ها (در صورت وجود) برداشت ميکنيد مگه؟ 3.کلمات بايد دقيق به کار برده بشوند 4.متوجّه نشدم کدوم سوال رو ميگی که شوخی بردار نيست،ميدونی وقتی به من ميگن تو خنديدنت خيلی خوبه چيش برام جالبه؟خوب،نميدونی بدون،اينش که ممکنه اگر خنده برای حالت شوخی داشته باشه،که البته برای من اينطور نيست،من آدم فوق العاده جدّيی هستم،اينو صراحتاً اعلام ميکنم،خنده الکی و بی معنی نيست،البته خوب آدم ميخنده ديگه،اون بحثش جداست. 5.ببين من يه موضوعی رو در مورد تو با کشفيات اخيرم کشف کردم که الان بهت نميگم،اگه خواستی بگو،اگر هم نخواستی که من ميدونم،مسئله ای نيست. 6.لطفاً از اونجا که آدم ها همراه هر چه که ميگويند مسئولند،شما هم ابهامت کامنت ها رو بر طرف کنی 7.ولی آدم شيطون و احتمالاً آشنايی هستی ای ناشناس،حالت خوبه؟!!!...
ببین من خیلی خوب متوجه می شم که چی رو کِی ، چه جوری به کی باید بگم .. اصلاً هم از توضیح اضافه (چه دادنش و چه گرفتنش )خوشم نمی یاد
اگه به جای سوال طرح کردن از کلمه به کلمه ی جملات مختصری که برات نوشتم یه کم تمرکز داشته باشی روی اصل مسئله و ربطش به کامنت خودت ، اونوقت خیلی سوالاتت کمتر می شن و کامنت گذاری هم آسون تر و با معنی تر می شه
الان اصلاً حالم خوب نیست ، ببخشید اگه یه کم خشن (!) شد کامنتم ...اصلاً من وقتی اینطوری می شم نباید برای بقیه کامنت بذارم ، همون که وب لاگ خودم رو مملو از حال گرفتگی می کنم کافیه ... باز هم ببخشید
!
و ما هم خوشحالیم که وبلاگمان خوانده می شود به وسیله ی خدایان سرزمین های دیگر
(این ها رو جدی گفتم ، نیشتو ببند!)
???
شما همان آقای ناشناس هستی؟قسمت پرانتز؟؟؟!!!
سوالت به نظر خودت معنی داره ؟ یا شوخی کردی ؟ خب باید بدونی که این مسائل شوخی بردار نیستند
یه بار دیگه می گم چون مهمه : اینارو جدی گفتم ، نیشتو ببند
!
1.کدوم واقعيت رو ميگی؟
2.شما مگه بر چه اساسی از واقعيت ها (در صورت وجود) برداشت ميکنيد مگه؟
3.کلمات بايد دقيق به کار برده بشوند
4.متوجّه نشدم کدوم سوال رو ميگی که شوخی بردار نيست،ميدونی وقتی به من ميگن تو
خنديدنت خيلی خوبه چيش برام جالبه؟خوب،نميدونی بدون،اينش که ممکنه اگر خنده برای حالت شوخی
داشته باشه،که البته برای من اينطور نيست،من آدم فوق العاده جدّيی هستم،اينو صراحتاً
اعلام ميکنم،خنده الکی و بی معنی نيست،البته خوب آدم ميخنده ديگه،اون بحثش جداست.
5.ببين من يه موضوعی رو در مورد تو با کشفيات اخيرم کشف کردم که الان بهت نميگم،اگه خواستی بگو،اگر هم نخواستی که
من ميدونم،مسئله ای نيست.
6.لطفاً از اونجا که آدم ها همراه هر چه که ميگويند مسئولند،شما هم ابهامت کامنت ها
رو بر طرف کنی
7.ولی آدم شيطون و احتمالاً آشنايی هستی ای ناشناس،حالت خوبه؟!!!...
اگه به جای سوال طرح کردن از کلمه به کلمه ی جملات مختصری که برات نوشتم یه کم تمرکز داشته باشی روی اصل مسئله و ربطش به کامنت خودت ، اونوقت خیلی سوالاتت کمتر می شن و کامنت گذاری هم آسون تر و با معنی تر می شه
الان اصلاً حالم خوب نیست ، ببخشید اگه یه کم خشن (!) شد کامنتم ...اصلاً من وقتی اینطوری می شم نباید برای بقیه کامنت بذارم ، همون که وب لاگ خودم رو مملو از حال گرفتگی می کنم کافیه ... باز هم ببخشید
فعلاً...